ما از جنگ بیزاریم؛ اما...! + تصاویر
به مال دنیا بی اعتنا بود. گاه برخی از فامیل به من میگفتند: «همسرت فرمانده بزرگی است و حتما حقوق بالایی دریافت میکند، آن وقت شما در زندگی ترقی نمیکنید و همان پیکان مدل پایین را دارید!» تا اینکه پس از شهادت ایشان، دریافتیم همه مبالغی را که به عنوان فوق العاده دریافت میکرده یا به سربازان شهرستانی به عنوان پاداش خوب جنگیدن میداده یا...
"عماریون"- امیر سرلشکر «مسعود منفرد نیاکی» در دوم خرداد ماه سال 1308 در شهرستان آمل چشم به جهان گشود. او در سال 1331 و پس از گرفتن دیپلم طبیعی با علاقه به خدمت در لباس سربازی در دانشکده افسری استخدام و پس از گذراندن دوره سه ساله دانشکده، به درجه ستوان دومی نایل و با انتخاب رسته زرهی مشغول و در سال 1355 به درجه سرهنگی نایل شد.
به گزارش «تابناک»، امیر نیاکی به پاس فداکاری و خدمات ارزشمند خود در سال 1359 به سمت فرماندهی لشکر 88 زرهی و در سال 1360 به سمت فرماندهی لشکر قدرتمند 92 زرهی منصوب گردید و در این مسئولیتها، در همه میدانهای دفاع از میهن اسلامی و در برابر دشمنان به انجام وظیفه پرداخت.
کارنامه سرلشکر نیاکی در دوران دفاع مقدس سرشار از افتخارات و قهرمانیهای زیادی است. وی در مسئولیتهای فرماندهی در عملیاتهای بزرگ طریق القدس، فتحالمبین، بیت المقدس، والفجر و رمضان خدمت نموده و در سمت فرماندهی لشکر92 زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح بارها به قلب دشمن تاخته و شکستهای سنگین بر پیکره دشمن وارد آورده است.
خاطرات شهید امیر سرلشکر منفرد نیاکی از زبان همسرش:
به دور از بدقولی
همه، برنامه خودشان را با ایشان تنظیم میکردند، مثلا اگر قرار بود ساعت 8 جایی باشند، رأس ساعت آنجا بودند. تا زمان شهادت کسی از ایشان بدقولی و خلف وعده ندیده بود. همواره به من تأکید داشت که انسان باید برای حرف خودش ارزش بسیاری قایل باشد تا دیگران هم برای حرفش ارزش قایل شوند.
پاداش خوب جنگیدن
به مال دنیا بی اعتنا بود. گاهی برخی از فامیل به من میگفتند: «همسرت فرمانده بزرگی است و حتما حقوق بالایی دریافت میکند، آن وقت شما در زندگی ترقی نمیکنید و همان پیکان مدل پائین را دارید!».
تا اینکه پس از شهادت ایشان، دریافتیم همه مبالغی که به عنوان فوق العاده دریافت میکرده یا به سربازان شهرستانی به عنوان پاداش خوب جنگیدن میداده یا برای گرفتن عکس از مناطق جنگی هزینه میکرد، به گونه ای که الان شاید بالغ بر هزار قطعه عکس از مناطق جنگی از ایشان به یادگار مانده است.
مجذوب امام(ره)
علاقه بسیاری به حضرت امام(ره) داشتند و بارها توفیق پیدا کردند خدمت ایشان برسند. معمولا پس از پیروزی در هر عملیات مهم خدمت امام(ره) میرسیدند.
پس از دیدار هم به طور مفصل برایم از ایشان میگفت. از چهره نورانی و مجذوب ایشان و از قلب رئوف و احترام و اعتمادی که به ارتش داشتند و همه اینها را از افتخارات این مملکت میدانست و میگفت: «وجود امام(ره)، برکتی است که خداوند به ما داده است».
فرزندان سربازم
مهمترین حادثه تلخی که در زندگی مشترک ما رخ داد، فوت دختر عزیزمان مژگان بود. درست زمانی که ایشان در جنگ بود، در حالی که عاطفه پدری حکم میکرد، در کنار دخترش باشد، وقتی به او تلگراف زدیم و خبر فوت مژگان را به او دادیم، ایشان در جواب تلگراف من، تلگرافی به این مضمون فرستاد: «همسر عزیزم ملیحه! آن فرزندم کسانی را دارد که در کنارش باشند، ولی من نمیتوانم در این بحبوحه جنگ، فرزندان سرباز خود را تنها بگذارم».
شرافت
زمانی که ایشان در سر پل ذهاب معاون تیپ بود، میتوانست از خانه سازمانی فرماندهی استفاده کند، ولی برای اینکه خود را وابسته و مدیون فرمانده نکند و بتواند حق را بر زبان جاری کند، نمی پذیرفت. همین موقع به او گفتم: «مسعود! برای چه ما باید مستأجر باشیم، مگر این خانه سازمانی فرماندهی به تو تعلق نمیگیرد»؟
ایشان گفت: «چرا! اتفاقا این خانه خالی است، ولی چون فرمانده تیپ آدم سالم و صالحی نیست، ما باید از همه نظر حداقل ارتباط را با او داشته باشیم».
معمولا افسران آن زمان سعی داشتند، خودشان را به فرمانده نزدیک کنند ولی ایشان هیچگاه وجدان و شرافت خود را با این مسائل معامله نمیکرد.
خبر شهادت
هر زمانی که به تهران میآمد به من میگفت: «ممکن است این دفعه آخری باشد که بر میگردم. من هم همیشه خودم را برای شنیدن خبر شهادت او آماده کرده بودم. البته با حرفهای او متأثر میشدم و میگفتم: «از این حرفها نزن»، ولی ایشان میگفت: «اگر بدانی چه جوانهای رعنا قامتی شب عملیات غسل شهادت میکنند و عاشقانه به سوی خدا پرواز مینمایند، اینگونه متأثر نمیشدی.»
خاطرات شهید از زبان دوستان و همرزمانش
مرد تلاش
شهید نیاکی بهرغم داشتن سن زیاد از ورزیدگی مثال زدنی برخوردار بودند. اعتقاد داشت که یک نظامی باید همیشه آماده رزم باشد. نزدیک ده روز پیش از آغاز عملیات تپههای الله اکبر به همراه تعدادی از نیروهای ورزیده ارتش و سپاه به پشت نیروهای عراقی نفوذ کرده و شناسایی لازم را انجام دادند. ما فکر میکردیم که این عمل سنگین با یک راهپیمایی طولانی و طاقت فرسا برای فرد مسنی چون او سخت است و او نمیتواند پا به پای نیروهای جوان حرکت کند، ولی در عمل دیدیم که در این ده روز سخت و نفس گیر، بدون آنکه کم بیاورد یا احساس ناتوانی بکند، همراه آن جوانان ورزیده به عملیات شناسایی رفت و بدون کوچکترین ضعف و قصوری از این مأموریت برگشت.
به نقل از امیر نبی کریمی
غذای سربازی
امیر نیاکی همیشه در یگان خود از غذای سربازان استفاده میکرد. حتی وقتی که مهمان داشت. اصلا وقت خود را صرف تشریفات نمیکرد و میگفت: «ما باید برای سربازان خود الگو باشیم.» او حتی از آب یخ استفاده نمیکرد و آب معمولی میخورد. به نقل از سرتیپ راعی دهقی
جلوتر از تانکها
در منطقه همدان در نزدیکی ارتفاعات الله اکبر نیروهای ما کپ کرده بودند و جلو نمیرفتند. شهید نیاکی کلت خود را بدست گرفت و به جلو افتاد و به تانکها اشاره کرد که بدنبال او بروند و خود جلوتر از تانکها حرکت کرد. تانکها پشت سر او به راه افتادند. شجاعت و از خود گذشتگی این فرمانده لایق باعث شد که عملیاتی که در آن منطقه گره خورده بود به موفقیت برسد. ای بسا اگر این مرد حرکت نمیکرد نه تنها، نمیتوانستیم پیشروی کنیم بلکه امکان این خطر نیز وجود داشت که در زیر فشار حملات دشمن همگی نابود شویم. به نقل از سرتیپ راعی دهقی
با خیال آسوده
روزی به همراه شهید نیاکی، یک محافظ و یک راننده به خط مقدم رفتیم. وقتی پیاده شدیم جناب سرهنگ به طرف مواضع دشمن حرکت کرد و همینطور به جلو میرفت. ما هم باید پشت سرش میرفتیم. عرض کردم: «جناب سرهنگ خطرناک است، صلاح نیست شما به عنوان فرمانده لشکر جلو بروید. اگر خدای ناکرده اسیر شوید خیلی مشکلساز میشود.»
ایشان نگاه معناداری به من کرد و گفت: «اولا ما که کارت شناسایی و درجه نداریم که ما را بشناسند در ثانی من باید بروم جلو و نقطه عملیاتی را شناسایی کنم تا بتوانیم با خیال راحت و وجدان آسوده سربازان و درجه داران را برای انجام عملیات به اینجا بکشانم.» به نقل از کتاب «هجرت به فطرت»
روزه در گرمای 50 درجه
ایشان فردی معتقد و با ایمان بود و با آنکه ماه رمضان با گرمترین روزهای سال مصادف شده و دما بالاتر از 50 درجه بود. هرگز دست از روزه بر نداشت و در چله تیرماه و علی رغم اینکه علما فتوا داده بودند که پرسنل حاضر در منطقه میتوانند در ماه رمضان روزه نگیرند و در فرصتی دیگر قضای آن را بجا بیاورند، اما هر بار که ایشان را می دیدیم متوجه می شدیم ایشان روزه اند و با غذای ساده سربازی سحری و افطاری میخورند. به نقل از سرلشکر حسنی سعدی
کلمات کلیدی: